هشت کتاب
- جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ب.ظ
و پیامی در راه
روزی
خواهم امد.و پیامی خواهم اورد.
در رگ ها.نور خواهم ریخت.
و صدا خواهم در داد:ای سبدهاتان پر خواب!سیب اوردم سیب سرخ خورشید.
خواهم امد.گل یاسی به گدا خواهم داد.
زن زیبایی جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید.
کور را خواهم گفت:چه تماشا دادرد باغ!
دوره گردی خواهم شد.کوچه ها را خواهم گشت
جار خواهم زد ای شبنم شبنم شبنم.
رهگذاری خواهد گفت:راستی را شب تاریکی است.
کهکشانی خواهم دادش.
روی پل دخترکی بی پاست.دب اکبر را برگردن او خواهم اویخت.
هر چه دشنام از لب ها خواهم برچید.
هر چه دیوار از جا خواهم بر کند.
رهزنان را خواهم گفت:کاروانی امد بارش لبخند!
ابر را پاره خواهم کرد.
من گره خواهم زد چشمام را با خورشید دل ها را با عشق سایه ها را با اب شاخه ها را با باد
و بهم خواهم پیوست خواب کوک را با زمزمه زنجره ها.
بادبادک ها به هوا خواهم برد.
گلدان ها اب خواهم داد.
خواهم امد پیش اسبان گاوان علف سبز نوازش خواهم ریخت.
مادیانی تشنه سطل شبنم را خواهم اورد.
خرفرتوتی در راه من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم امد سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت:چه شکوهی دارد غوک!
اشتی خواهم داد.
اشنا خوهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
- ۹۴/۰۴/۱۲