فریدون مشیری
- دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۶ ب.ظ
کوچه
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم ان عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانهء جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر خاطره پیچید:
یادم امد که شبی با هم از ان کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در ان خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب ان جوی نشستیم.
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه محو تماشای نگاهت
اسمان صاف و شب ارام
بخ خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در اب
شاخه ها دست براورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به اواز شباهنگ
یادم اید:تو به من گفتی:
_از این عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این اب نظر کن
اب ایینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم:حذر از عشق!_ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم!
روز اول که دل من به تمنا تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم...
باز گفتم که:تو صیادی و من اهوی دشتم
تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و کشتم
حذر از عشق ندانم .نتوانم!
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت...
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم اید که:دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم.نرمیدم.
رفت در ظلمت غم ان شب و شب های دگر هم.
نه گرفتی دگر ز عاشق ازرده خبر هم
نکنی دیگر از کوچه گذر هم...
بی تو اما به چه حالی من از ان کوچه گذشتم!
لطفا از سایت ما (سایت تبادل لینک خودکار و رایگان برای همه وبلاگ ها و وبسایت ها ) دیدن فرمایید.
تبادل لینک = افزایش بازدید و افزایش پیج رنک گوگل وبلاگ و وبسایت شما
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
استخدام ایران ، وبلاگ آگهی و اخبار استخدامی کشور