جهنم سرگردان

جهنم سرگردان

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

واژههایی که میگوییم ونمی شناسیم

الاغ

تحول معنایی این واژه‌ی عزیز مصداقی است از تنزل انسان به حیوانیت یا نشستن راکب به‌جای‌ مرکب.  داستان از این قرار بوده که واژه‌ی ترکی الاغ در قدیم به معنی پیک و قاصد بود و خر یا اسبی را که پیک سوارش می‌شد «خر الاغ» یا «اسب الاغ» می‌گفتند.  کم‌کم کمال هم‌نشین در او اثر کرد و الاغ مترادف شد با خر.
بقیه در ادامه

بنجامین فرانکلین

دهان خردمند در قلب اوست.

بنجامین فرانکلین

سعدی

سخن گفته دگر باز نیاید به دهن  
اول اندیشه کند مرد که عاقل باشد 
تا زمانی دگر اندیشه نباید کردن  
که چرا گفتم و اندیشه‌ی باطل باشد

 سعدی

سعدی

هرگز پر طاووس کسی گفت که زشتست؟  
یا دیو کسی گفت که رضوان بهشتست؟ 
نیکی و بدی در گهر خلق سرشتست 
از نامه نخوانند مگر آنچه نوشتست

سعدی


سهراب سپهری

دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه ی نارنج می شود خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا ازهجوم خالی اطراف نمی رهاند
و فکر می کنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد

شنیده خواهد شد

         
سهراب سپهری        


   
   
             

خیام

یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر زاستادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم

خیام

شیخ بهایی

او را که دل از عشق مشوش باشد

هر قصه که گوید همه دلکش باشد

تو قصهٔ عاشقان، همی کم شنوی

بشنو، بشنو که قصه‌شان خوش باشد

شیخ بهایی

 

ناظم حکمت

تنهایی

چیزهای زیادی

به انسان می‌آموزد

اما تو نرو...

بگذار من نادان بمانم.

ناظم حکمت

شهریار

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی

کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

هر کس آزار من زار پسندید ولی

نپسندید دل زار من آزار کسی

آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد

هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی

سودش این بس که بهیچش بفروشند چو من

هر که با قیمت جان بود خریدار کسی

سود بازار محبت همه آه سرد است

تا نکوشید پی گرمی بازار کسی

من به بیداری از این خواب چه سنجم که بود

بخت خوابیدهٔ کس دولت بیدار کسی

غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید

کس مبادا چو من زار گرفتار کسی

تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید

بارالها که عزیزی نشود خوار کسی

آن که خاطر هوس عشق و وفا دارد از او

به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی

لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما

نشود یار کسی تا نشود بار کسی

گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل

شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی

شهریارا سر من زیر پی کاخ ستم

به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی


زیگموند فروید

قاعده ای وجود ندارد که به کار همه بخورد؛ هر کس باید خود راهی بیابد که او را نجات دهد.

زیگموند فروید