جهنم سرگردان

جهنم سرگردان

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۸ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

آداب و رسوم شب یلدا در ایران باستان

آداب و رسوم  شب یلدا در ایران باستان

در ادامه....




حافظ

بر سر آنم که گر ز دست برآید

دست به کاری زنم که غصه سر آید

خلوت دل نیست جای صحبت اضداد

دیو چو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حکام ظلمت شب یلداست

نور ز خورشید جوی بو که برآید

بر در ارباب بی‌مروت دنیا

چند نشینی که خواجه کی به درآید

ترک گدایی مکن که گنج بیابی

از نظر ره روی که در گذر آید

صالح و طالح متاع خویش نمودند

تا که قبول افتد و که در نظر آید

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر

باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید

غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست

هر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

حافظ

سعدی

نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست     شب فراق تو هر شب که هست یلدائیست

سعدی


قاآنی

بر من و یاران شب یلدا گذشت           بس که ز زلف تو سخن رفت دوش


قاآنی

سعدی

باد آسایش ، گیتی نزند بر دل ریش           صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود


سعدی


مولانا

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون

دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون

چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید

چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون

زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد

که هر تخته فروریزد ز گردش‌های گوناگون

نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را

چنان دریای بی‌پایان شود بی‌آب چون هامون

شکافد نیز آن هامون نهنگ بحرفرسا را

کشد در قعر ناگاهان به دست قهر چون قارون

چو این تبدیل‌ها آمد نه هامون ماند و نه دریا

چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی‌چون

چه دانم‌های بسیار است لیکن من نمی‌دانم

که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون

مولانا

مولانا

اندر دل بی وفا غم و ماتم باد                 آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

         دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد              جز غم که هزار آفرین بر غم باد           


مولانا

احمد شاملو

زادروز احمد شاملو فرخنده و یادش گرامی باد

21 اذر


اکنون زمان گریستن است ،

اگر تنها بتوان گریست

یابه رازداری دامان تو اعتمادی اگر بتوان داشت

با این همه به زندان من بیا 

که تنها دریچه اش به حیاط دیوانه خانه می گشاید .

شاملو

حسین پناهی

کودکان عقل

قلب بزرگ که بود ،

آن خورشید
که در آن ظلمات دور
!شکست و شکسته زنده ماند  
گوش کنید
اینک هزاران خورشید کوچک در انتظار ترکیدنند
این انفجار روشن بی پایان را 

کدام چشم به انتها خواهد رساند


حسین پناهی


سهراب سپهری

پنج وارونه چه معنا دارد ؟

خواهر کوچـکم ایـن را پرسـید!

مـــن بــــــــــــــه او خــــنــدیـــــدم .

کــمـی آزرده و حــیــرت زده گــفــت :

روی دیــــــوار و درخــــتــــــان دیــــــــدم

بــــازهم خندیدم! گفت دیروز خودم دیـدم

پسر همسایه پنج وارونه به مینو مــــیداد

آنقدر خنده برم داشت که طفلک تــرسید

بغلش کردم و بوسیدم وبا خود گفتم

بــــــعــــــدهــــا وقــــتــی غــــم

سقـــف کوتاه دلت را خم کرد

بـی گــــمــــان می فهــــمی

پنج وارونه چه معنا دارد

 سهراب سپهری