جهنم سرگردان

جهنم سرگردان

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

سهراب سپهری

دیر گاهی است در این تنهایی

رنگ خاموشی در طرح لب است

بانگی از دور مرا میخواند

لیک پاهایم در قیر شب است.

رخنه ای نیست در این تاریکی:

در و دیوار بهم پیوسته.

سایه ای لغزد اگر روی زمین

نقش وهمی است ز بندی رسته.

نفس ادم ها

سر بسر افسرده است.

روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا

هر نشاطی مرده است.

دست جادویی شب

در به روی من و غم می بندد.

می کنم هر چه تلاش

او به من می خندد.

نقش هایی که کشیدم در روز

شب ز راه امد و با دود اندود.

طرح هایی که فکندم در شب

روز پیدا شد و با پنبه زدود.

دریرگاهی است که چون من همه را

رنگ خاموشی در طرح لب است

جنبشی نیست در این خاموشی:

دست ها,پاها در قیر شب است

#در_قیر_شب

#مرگ_رنگ

#هشت_کتاب

نظرات  (۱)

  • مرضیه دانایی
  • خیلی خوشگله این شعر...
    من عاشقشم...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی