جهنم سرگردان

جهنم سرگردان

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سعدی» ثبت شده است

سعدی

هرگز پر طاووس کسی گفت که زشتست؟  
یا دیو کسی گفت که رضوان بهشتست؟ 
نیکی و بدی در گهر خلق سرشتست 
از نامه نخوانند مگر آنچه نوشتست

سعدی


سعدی

چون ما و شما مقارب یکدگریم  
به زان نبود که پرده‌ی هم ندریم 
ای خواجه تو عیب من مگو تا من نیز  
عیب تو نگویم که یک از یک بتریم

سعدی


سعدی

هر که با داناتر از خود بحث کند تا بداند که داناست،بدانند که نادان است.

سعدی

سعدی

همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی
نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری


سعدی


سعدی

کارم چو زلف یار پریشان و درهمست/پشتم به سان ابروی دلدار پرخمست


غم شربتی ز خون دلم نوش کرد و گفت/این شادی کسی که در این دور خرمست


تنها دل منست گرفتار در غمان/یا خود در این زمانه دل شادمان کمست


زین سان که می‌دهد دل من داد هر غمی/انصاف ملک عالم عشقش مسلمست


دانی خیال روی تو در چشم من چه گفت/آیا چه جاست این که همه روزه با نمست


خواهی چو روز روشن دانی تو حال من/از تیره شب بپرس که او نیز محرمست


ای کاشکی میان منستی و دلبرم/پیوندی این چنین که میان من و غمست